پارت ۴ جونگ کوک

ا/ت:
خیلی خجالت کشیده بودم که گوشیم زنگ خورد انگار اینبار واقعا باید میرفتم رفتم چند روز گذشت ولی من هر بار که به اون لحظه فکر میکردم لپام گل مینداخت و خجالت میکشیدم
جونگکوک:
اون لحظه قلبم واقعا تند میزد چند روز گذشت تا اینکه من بهش زنگ زدم و گفتم بیا باهم قرار بزاریم اون لحظه دست خودم نبود اون چشماش که هر لحظه میومد توی ذهنم دیوونم کرده بود
ا/ت:
اتفاقا من اون لحظه توی فکرش بودم که زنگ زد وگفت بیا با هم قرار بزاریم ولی من قبول نکردم چون یکی دیگه رو دوست داشتم
جونگکوک:
بهش درخاست دادم ولی قبول نکرد واقعا قلبم شکسته بود ولی بازم هرکاری برای بدست آوردن دلش میکردم وای اون بازم لج میکرد ولی یه روز........
برای پارت های بعدی حمایت کنید
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_بعدی_ننه_هیتر_است
٪کیپاپر_ها_متحد_هستند
دیدگاه ها (۰)

ادیت خودم میدونم بد شده ولی به روم نیارید😂

@h.i.c.h هیتره برید پارش کنید

ویییییییییی ویکوک خیلی خوبه🥺🤍

😶😶😶😶

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

پارت ۱۸ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط